شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

فلک

 

این چه خاکی‌ست
دست به سنگ می‌زنی 
گریه‌اش می‌گیرد، اما
چشمی      برای چشمه‌ها و رودها، نمانده است

گفتم: چگونه‌ای، ای ابر سیاهِ کوچک؟
گفت: پراکنده و سوخته
ـ پس ببار تا سبک شوی
پرسید: بر اینان...؟
و البته گفت که فردا ببینی
و من، خیلی تنهام.

این چه خاکی‌ست
ابر را شلاق می‌زنند که بریزد
ماه را شلاق می‌زنند که روشن شود
خورشید را شلاق می‌زنند که بسوزد
اما، بالای سر رودی کوچک می‌ایستند
تا آن‌قدر به‌خود بپیچد    
                                 که بمیرد.        
 

فریاد ناصری

شعرها

برهنه ات به خانه می آید

برهنه ات به خانه می آید

فهیمه جهان آبادی

ارغوان

ارغوان

هادی میرزانژاد موحد

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

ویدئو

دلم به بوی تو آغشته است

دلم به بوی تو آغشته است

محمد شمس لنگرودی

شعر جهان در وزن دنیا

شعر جهان در وزن دنیا

علی مسعودی‌نیا