شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

خالی‌ام 

...

خالی‌ام 
راه می‌روم 
با زخمی در صورت می‌خندم
 حرف می‌زنم
 و دو حفره‌ی تهی
 انعکاس جهان است در من 
که می‌پیچدم 
و به راه‌های زیادی پرتم می‌کند
در زمان‌های متوقف‌شده 
خالی‌ام 
هر صدایی پرم می‌کند 
هر نگاهی لبریز 
و لابه‌لای لب‌ها و چشم‌ها 
تاب می‌خورم 
تاب می‌خورم
تاب
دست‌هایی می‌آیند 
پاهایی لرزان روبه‌رویم گیج می‌روند 
دهان‌هایی تکان می‌خورند 
و حروف به هیئت باد پیچیده است
می‌خواهم گوشی بزرگ شوم 
اما 
عریانی زمین، مرا بر خود کشیده است 
حالا ریسه‌هایم 
روی بلندترین صخره چنگ زده‌اند 
و فکر می‌کنم 
برای پریدن 
از چند هیچ دیگر عبور خواهم کرد
 

فیروزه برازجانی

شعرها

 صبح آن روز ساعت هفت از

صبح آن روز ساعت هفت از

محمد حسین عباسی

پیش از این قلبی داشتم

پیش از این قلبی داشتم

فاطمه اسکندری عرب

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

می‌گذارم تخت به خواب بعد‌از‌ظهرش ادامه دهد

نسرین بشردوست

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

ویدئو