جای ابرها در تکرار اینهمه حرکت ماندهام
تقابلی از من
دورخیزِ کمینِ غروبِ بالها بود
بهشکل یکبارهام
باران که میشوم
هوا پوست میگیرد
وقتی همهچیز از ثانیه به زمان رفته است
انگار پیشتر مردهام
در گمانههای سکوت
از شمایل اتفاقها
جایی میان زمین و آسمان
پرندهای نبود.