شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

باید این بار

باید این بار
از نگاه مشرقی‌ات شروع کنم
و رودخانه‌ای از چشم‌های گوناگون تو را 
از سده‌های تاریک بگذرانم

بوسه‌های تو را پس بگیرم
از حرمسرای سلسله‌ها

گلو و دنده‌های تو را
پاک کنم
از زهر و ناچخ

و لابه‌لای خطوط فرش‌ها و نگاره‌ها
غبار از چهره‌ات برگیرم

از بارها 
که رنگ‌باخته‌ای 
لابه‌لای کلمات مقدس
می‌ترسم

از بارها 
که مثله‌شده‌ای در دربارها

از بارها 
که سوزانده‌شده‌ای 
بر صلیب‌ها
و از بارها
که تکه شده‌ای 
میان قبایل
...

باید بیافرینمت به هیئت منظومه‌ای
که نه پادشاهی محاسبه‌ات کند
نه اسقفی محاکمه‌ات

باید بیافرینمت به مهابت خیزاب‌های سهمگین
تا در عین زیبایی 
فرو ریزی
دل‌های شیفتگان را
و درهم شکنی 
خامی تصاحب را
در مخیله‌ی سیاحان...

ابراهیم محبی

شعرها

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

مرا از این‌که منم عاشقانه‌تر بنویس

عادل سالم

و لبت دستش نمی‌رسد به من

و لبت دستش نمی‌رسد به من

علیرضا خسروانی

سلام بر همپیاله‌های من 

سلام بر همپیاله‌های من 

یونس هدایت مقدم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

دنیا دوباره زهر خودش را ریخت، خون گُر گرفت گوشه‌ی شریانم

محمود صالحی‌فارسانی