اِقامهیِ اَعداد
دَر اِنعِقادِ پِیکَرها؛
به شَب که پَنج بود و سِپَنج،
به شَب که تا سهتاره هَنوز
چهار قَمَر کَم بود.
شِگِفتا
دَر هَم شِکَسته است
اَبدانِ زُوجوفَرد،
گُفتی شِگِفتا.
حال
دَریغ میکُنی، اَز روزها
که دَریغ
دَر اِنتِشارِ شَک،
اِلتیامِ نَتَوانِستَن اَست و هَراس؛
ـ اَز جا، که بَرایِ تو
مَکانی نیست،
مَگَر هیچگاه.
صَبرا،
دیدی؟ دَر اِمتِداد
فَرَجی نیست،
ـ که اِمتِناع
بازخواستِ نَتَوانِستَن اَست و باز
نَتَوانِستَن؛
که سِرایَت میکُنَد.
اینَک
بَر مَن بِبَخشایید،
اَگَر نَوازِشِ دَستهام
صِدایِ تَبَر میدَهَد.
(شَفاعَتی ـ
اِی پاسبانِ تَمامیِ آبها،
با ریشهها.)