شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هرگزهای هرزه 

...

هرگزهای هرزه 
مرا برده‌اند
به جهنمی ‌که ساخته‌اند
تا همیشه شب باشد
و روز هم فکر کند که
شب است...
 باید بخوابم
 اما
بینِ من و خواب 
شیهه‌ی هزار اسبِ تاریک است
که در سرم 
افسار پاره کرده اند...
شاید
بچه‌های به دنیا آمده ، نَمی‌رند
و مادرها اشک نَریزند 
تا همه‌چیز خوب به نظر برسد؛
اما
بوسه‌هایمان  قندیل بسته‌اند
تا دست‌هایمان به هم  و 
درخت‌هایمان به بهار نرسند...
و این 
امیدهای نامرئی‌اند که
بال‌بال می‌زنند
تا بتابند
ولی
هیچ شبی را روشن نکنند...
 

ساناز احسان‌نیا

تک نگاری

شعرها

سی و پنجمین تیغ توی تنم

سی و پنجمین تیغ توی تنم

اندیشه فولادوند

کنارِ میدون شوشم،

کنارِ میدون شوشم،

سروش الهی

پیش از تو نرد عشق باخته بودم

پیش از تو نرد عشق باخته بودم

فرزانه قوامی

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی

ویدئو