شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 

یک دو سه پیش خودش ثانیه‌ها را که شمرد 
هفت شد... آب دهانش به خیابان افتاد
یک دل سیر نگاهی به شب شهرش کرد
مثل یک آجر لق از لب ایوان افتاد

اولین ثانیه رد شد مادرت درد کشید
آخرین کودک یک عائله‌ی نه‌نفره
لکه‌ی ننگ تو را خواست خدا پاک کند
روز میلاد تنت برف زمستان افتاد

دومین ثانیه تو عزم دبستان کردی
دوست دارید در آینده...؟! نوشتی بنا
یک نفر داد زد: آقا پدرش کارگر است
درس و اشک و پدر از گوشه‌ی چشمان افتاد

سومین ثانیه فرزند کسی خم شده بود
تا سرنگی به تنش مرگ سرایت بدهد
زیر شلاق زمان خواست نفس تازه کند
که هوا دشمن جانش شد و بی‌جان افتاد
قصه‌ی عاشقی‌ات تلخی مضحک دارد
پنج عصر و هیجان، دیدن معشوقه، پلیس
عشق حک شد به تنت شصت‌و‌دو ضربه... فریاد
آه شد در قفس سینه به زندان افتاد

پنجمین ثانیه با حکم کسی سوسک شدیم
خیمه شب باز چنین خواست و ما رقصیدیم
وطن از غرش جمعی حشره می‌ترسید 
صبح چندین جسد آن‌سوی اتوبان افتاد

شعر دلخواه تو شد... شهر، خیابان، جسدت
دیده‌ام چند خیابان که به نام شعر است
بعد تو اهل محل جمع شدند و قرعه
به عوض کردن عنوان خیابان افتاد

شاعر شعر شما یأس عجیبی دارد
به زمین زد قلم و رفت خودش را بکشد
آخر شعر تو را گورکنی حدس زده
علت این است اگر از سروسامان افتاد

دور نعش تو کسی... هیچ‌کسی گریه نکرد
سهمت از شهر به غیر از دو سه تا سکه نبود
دور نعش تو کسی گریه؟ نه شاعر برعکس
که به لطف جسدت جشن گدایان افتاد

علیرضا کیانی

تک نگاری

شعرها

بی‌وزنی

بی‌وزنی

عنایت سمیعی

الماس

الماس

م. مؤید

در میانه‌ی راه

در میانه‌ی راه

امید نیکبخت

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی