اخبار : سه پسر محلهی سیدکامل به دار کشیده شدند
آن ها دختری را ربوده و به او تجاوز کرده بودند
قصیدهی پم پرک:
پم پرک
آنها با اسب نیامده بودند
با موتورسیکلت از گردنهی تاریک گذشتند
امشوو هورگیز گردنن هی
خون به خون
در به در
خانه به خانه
از زخم بالا رفتند
گلولهها در مغز پدرانشان میسوخت
آن ها خانهای نداشتند
نه خودشان نه پدرانشان
آن ها دامنی نداشتند
نه خودشان نه مادرانشان
آن ها پسران خوب خواب بودند
پسران گلابتون گریه
آن ها رنگهایشان را گم کرده بودند
بهدنبال رنگ خود بودند
در سراشیبی خود
غارت شده بودند
شهرغارتشده آنها را به تهِ خود رانده بود
رودی از زاری
که در کوچه و پسکوچههای تنگ و پیچ پیچ جاری میخوردند
کسیشان نمیدانست
خودشان را نمیدانستند
خراب خوابهای پریشان
ریخته بر خاکی که معنایی نداشت
نه در الفاظ
نه در الحان
نه در نگاه بیهودهای که چیزی نمی گفت
شلوار جین و کفش اسپرت
در زخمها فواره می زدند
گووریز که بترسه
خاک ازنت
در تابستان داغ مردند
در ظهر خرداد سوزان از سردخانه گرفتنشان
تا در گودال سوخته به خاک بسپرندشان
نه اسبها خواب رفته بودند
نه موتورسیکلت ها بیدار بودند
زینها و سپرها پارک بودند در هوایی خالی
زنگ میزدند
پم پرک
آنها نه برموتورسیکلت ماندند
و نه بر اسب ها خواب رفتند
امشوو هورگیزگردنن های