شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تا دم در 

تا دم در 
دری که باز خواهد شد 
و تمام خیابان را به حیاط خواهد ریخت 
و آدم‌ها  آدم‌ها 
هاج و واج از لابه‌لای این همه 
از بالای دیوار 
از تیر برقی که از قد درخت‌ها بلندتر است 
دستپاچه به این سو و سو 
سایه‌هاشان تنوره کشان 
در‌هم می پیچد و غلت‌زنان 
می‌ریزد روی
موزاییک‌های خاک‌گرفته‌ی  عصر 
یکی که تلفن زده است به آتشنشانی یکی که تلفن 
به آمبولانس سر راه 
یکی هم به سایه‌ی‌ خودش که من باشم آمده‌ام تا دم در 
سیگار به سیگار دود می‌شوم  
دست‌به‌دست ساییده
لابه‌لای این همه آدم 
عطسه‌ام را فرو می‌خورم 
چشم‌هایم میانه را نمی‌بیند.

مهدی ریحانی

تک نگاری

شعرها

معنای هر کدام

معنای هر کدام

شاهین شیرزادی

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

سفر‌نامه‌ی این تابستان

سفر‌نامه‌ی این تابستان

جواد مجابی

سگ جان

سگ جان

کوروش جوان‌روح