شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

هجا

هجا
«هزارویک شب» نمی‌خوانم
آن را خوانده بودم پاورچین‌پاورچین
همانِ گربه
و براده‌های آن را لیس زدم
این‌جا آن‌جا کنار سکوی مسجد شیخ لطف‌الله
یا به سالی کبیسه و ماهی زمستانی و روزی شنبه
که دوستش می‌دارم به تنهایی
گرچه پنج‌شنبه شنبه‌ی بیش‌تری دارد
اما شنبه چیز دیگری است
نرسیده به شماره
فرخنده باد روزگاران بی‌شمارگان
فرخنده باد آویشنِ میانِ گون
فرخنده باد شیخ سهرورد که هجا آموخت
فرخنده باد نان آرد هسته‌ی خرما

م. مؤید

تک نگاری

شعرها

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

دشت را  به تمامی فریاد شدم 

هوشنگ رئوف

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

همه‌چيز از یک دعوتنامه شروع شد

مجتبی هژبری