هجا
«هزارویک شب» نمیخوانم
آن را خوانده بودم پاورچینپاورچین
همانِ گربه
و برادههای آن را لیس زدم
اینجا آنجا کنار سکوی مسجد شیخ لطفالله
یا به سالی کبیسه و ماهی زمستانی و روزی شنبه
که دوستش میدارم به تنهایی
گرچه پنجشنبه شنبهی بیشتری دارد
اما شنبه چیز دیگری است
نرسیده به شماره
فرخنده باد روزگاران بیشمارگان
فرخنده باد آویشنِ میانِ گون
فرخنده باد شیخ سهرورد که هجا آموخت
فرخنده باد نان آرد هستهی خرما