شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

امروز شعر

امروز شعر
به خانه‌ی من بازگشت
و گفت که تو را ندیده است.
تو ساعات منی بازگرد
در غیبت تو
برگ‌های تقویم به سرعت باد ورق می‌خورند
و یک‌شبه ماه‌ها پیر می‌شوم

نامت در دستم امان نامه زندگی بود
در این غربت تلخ
صدای پای مرا هر رهگذری می‌شناسد
بیا و مرا از صدای قدم‌هایم رها کن.

تویی که به یوسف زیبایی بخشیدی
فراعنه را
از شنبادهای کتاب‌ها بیرون کشیدی
و در میکده‌ها گرداندی.
برگرد و آفتاب بی‌حوصله را با من آشتی ده
حوضچه‌ی خانه‌ام را پرنور کن
و به ماهی‌ها فرصت زندگی ده.

بازگرد و مرا چون در بسته‌ای
به جهان بیرونی باز کن
تا عابران عجول از من بگذرند
و به زندگی برگردند.

بازگرد و مرا دیواری کن
تا معترضان بر پوستم شعار بنویسند
و پرندگان بر شانه‌ی من بنشینند.

بازگرد و بگو شعر آسوده به خانه‌ی خود بازگردد
مگذار در روزگار سیاهی
شعر تنها در خانه بماند.
 

محمد شمس لنگرودی

شعرها

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

سرگشته را دیگر خیال گم شدن نیست

مریم حاج محمدی

لاکریموسای

لاکریموسای

محمود بهرامی

پنج شعر از سیروس نوذری

پنج شعر از سیروس نوذری

سیروس نوذری