شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آه ارمیایِ پیامبر!

آه ارمیایِ پیامبر!
من از وحشت ِروزهایی سرشارم
که تو اشک می‌ریزی
و اورشلیم زیر پوست گرگی خزیده است
که برادرم را درید
عادت کن پیامبر
به استخوان‌هایم
به گوشت تنم که ذره‌ذره تبدیل می‌شود به خاک
و زیبای‌ام که دیگر به چشم نمی‌آید
عادت کن مرا
با دو حفره‌ی خالی دوست داشته باشی
تو پیامبری
و من ناگزیز
زیباترینِ دخترانِ قبیله!
گوشواره‌ام را ببین
درگوش آریلای عزیز بود
وقتی برای خداحافظی مرا بوسید
حالا آریلا
نه گوشواره می‌خواهد
و نه زیباست
لب‌هایت را نزدیک‌تر بیاور
تو بوسه نمی‌دانی که چیست، پیامبر؟
آه، ارمیای مهربان!
تو تنها به قربان‌گاه‌بردن را خوب یاد گرفته‌ای

ناهید عرجونی

شعرها

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

به کوتاهی یک رؤیا

به کوتاهی یک رؤیا

واهه آرمن

نسیان

نسیان

مهرداد کمالی دهقان

 نه این کوچه‌ی پیچ در پیج

نه این کوچه‌ی پیچ در پیج

سیروس رومی