شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

غمش رهایی

غمش رهایی و خوشحالی‌اش گرفتاری
هزار خوش‌دلی آکنده با خودآزاری
درست می‌شنوی؛ عاشقانه می‌گویم:
بدان که شعر دروغ است و عشق، بیماری
سراغی از تو نگیرم بگو چه ‌کار کنم؟
که جان به‌لب شدم از قهر و آشتی، آری
به دوست‌داشتنت افتخار خواهم کرد
ولی کلافه‌ام از این جنون ادواری
اگر دوباره سراغی گرفتم از تو، مباش
مرا رها کن و خود را بزن به بیزاری
دو روز بی‌خبرم از تو و نمی‌میرم
چنین نبود گمانم به خویشتن‌داری
دلم به زندگی سخت و مرگ راحت بود
مگر تو باز بگویی که دوستم داری
 

مهدی فرجی

شعرها

با چند خواب نصفه‌نیمه

با چند خواب نصفه‌نیمه

بهزاد خواجات

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

مزامیر غریزی

مزامیر غریزی

علی الفتی

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی