شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آینه‌بازی

 

می‌گویند رهایش کن
اما سرتقی در هپروتِ جانم
 اتفاق نبودنت را 
سفت چسبیده‌‌ست
تا نیفتد 

گفته بودم:
دستم را بگیر
آینه‌ام
بیفتم از دستت
تکه‌تکه می‌شوی
 

گراناز موسوی

تک نگاری

شعرها

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان

امشب هر چه باران ببارد برای من است

امشب هر چه باران ببارد برای من است

سابیر هاکا

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی