شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آینه‌بازی

 

می‌گویند رهایش کن
اما سرتقی در هپروتِ جانم
 اتفاق نبودنت را 
سفت چسبیده‌‌ست
تا نیفتد 

گفته بودم:
دستم را بگیر
آینه‌ام
بیفتم از دستت
تکه‌تکه می‌شوی
 

گراناز موسوی

شعرها

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

دیلیم سوسور اوره ییمده نئچه گیلئی دولانیر

بهنام قسمتی

تکرار

تکرار

محمد زندی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی

از گل های نبوییده

از گل های نبوییده

نصرت‌الله مسعودی