بفرمایید!
کسوف در اتاق است.
ابلیس
با شیار رگهایش
بر پنجرههای کدر
ظاهر گشته است.
کتتان را بدهید آویزان کنم!
خاکستر بر سر شانههای لباس هرروزهتان
بر صندلیها
میز صبحانه
لیوانها و کتابها نشسته است.
این جا را خانهی خودتان بدانید!
امید مرئی نمیشود
سعادت بیشتر از چند ثانیه امتداد نمییابد.
بفرمایید عصرانه
نان را در فنجانِ خون بزنید
تعارف نکنید!