شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از این نفس بریدگی

از این نفس بریدگی به امن ساحلم ببر

نجات زورقم بده، مرا به محفلم ببر

 

شنیده‌ام قبیله‌‌ای حراج شعر می‌کند

مرا از این شناوری به آن قبایلم ببر

 

فضیلتش به هوش نیست غریق بحر موی تو

مست بدارم و مرا چنان که غافلم ببر

 

بغل بگیران و شبی به خلسه مهلتم بده

در بر بازوان خود، بدین شمایلم ببر

 

به نرمی نسیم‌ها به مقصد کرانه‌ات

بسان برگِ بر صبا سوار محملم ببر

 

به پاس انتظار من به راه دور قایقت

صبر نکن چه می‌شود، به حال عاجلم ببر

 

به جز پناه پیکرت کجا مرا خانه شود

گرفته‌ای مرا ز آب، بسوی منزلم ببر

درسا شرفی

شعرها

شهر شیهه می‌کشد

شهر شیهه می‌کشد

طاهره خنیا

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی