شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از این نفس بریدگی

از این نفس بریدگی به امن ساحلم ببر

نجات زورقم بده، مرا به محفلم ببر

 

شنیده‌ام قبیله‌‌ای حراج شعر می‌کند

مرا از این شناوری به آن قبایلم ببر

 

فضیلتش به هوش نیست غریق بحر موی تو

مست بدارم و مرا چنان که غافلم ببر

 

بغل بگیران و شبی به خلسه مهلتم بده

در بر بازوان خود، بدین شمایلم ببر

 

به نرمی نسیم‌ها به مقصد کرانه‌ات

بسان برگِ بر صبا سوار محملم ببر

 

به پاس انتظار من به راه دور قایقت

صبر نکن چه می‌شود، به حال عاجلم ببر

 

به جز پناه پیکرت کجا مرا خانه شود

گرفته‌ای مرا ز آب، بسوی منزلم ببر

درسا شرفی

شعرها

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

مجید عزیزی

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

تو بگو سینه دارچینِ دیوانه

فهیمه جهان آبادی

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی