شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

در این شعر می‌خواهم مثل یک روانپزشک

در این شعر می‌خواهم مثل یک روانپزشک
حرف بزنم:

لطفاً
 فکر نکنید روح انسان‌ها کهنه می‌شود
نه،
روح انسان‌ها فقط ممکن است نسبت به روز قبل
یک زخم دیگر هم بردارد.

لطفاً:
اگر در آغاز رفاقت‌هایتان با دیگران
به آن‌ها قول می‌دهید
طوری که کبوتری در آن‌ها می‌سازید
که از خجالت سرش را پایین می‌اندازد،
در پایان هم اگر آن کبوتر را به شما نشان داد
حداقل نگویید چقدر پرنده‌ی نامتعادلی‌ست.

من اسم این کارهای شما را می گذارم:
«نامردی»

مرتضی صادقیان

تک نگاری

بلعیدن عطر وقت

بلعیدن عطر وقت

شهاب نادری مقدم

بلاغتِ شورش

بلاغتِ شورش

فرشاد سنبل‌دل

شعرها

با تلویزیون

با تلویزیون

مریم فرجی

 عشق صورتی کاهگلی دارد

عشق صورتی کاهگلی دارد

مهدی اکبری فر

سریده از سرا به سرسرا

سریده از سرا به سرسرا

لیلی گله داران

برهوت

برهوت

رضا محمودی‌حنارود