شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دلهره

با چانچویی روی شانه
و قامتی خمیده
به‌آرامی از کنارم عبور می‌کند
نیشخند  می‌زنم
لابد محکوم است که طول این جاده را
پیاده
تا رسیدن به خراب‌آبادی دیگر
با این دلوهای پرآب طی کند
لحظه‌ای برمی‌گردد
و نگاهی تحقیرآمیز به من می‌اندازد
یک‌باره شور به دلم می‌افتد
وسط این جاده‌ی سنگلاخ
تا کی باید  لم بدهم در این صندلی
و تشنه‌‌لب
در انتظار تعمیرکاری ماهر باشم
تا یک‌هو پیدایش شود
دلش به حالم بسوزد
و بداند
این اتوموبیل شیک
چه مرگش شده که را نمی‌رود

واهه آرمن

شعرها

فروبارِ عیشِ وِلَرم

فروبارِ عیشِ وِلَرم

سیدعلی صالحی

بر پیراهن بیمارستان

بر پیراهن بیمارستان

فرخنده حاجی زاده

...  دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

... دور بودم در خاطره‌ای که پدر با خود نبرده بود

فرحناز عباسی

زخم در میان چاقوها

زخم در میان چاقوها

امیررضا وکیلی