شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

دلهره

با چانچویی روی شانه
و قامتی خمیده
به‌آرامی از کنارم عبور می‌کند
نیشخند  می‌زنم
لابد محکوم است که طول این جاده را
پیاده
تا رسیدن به خراب‌آبادی دیگر
با این دلوهای پرآب طی کند
لحظه‌ای برمی‌گردد
و نگاهی تحقیرآمیز به من می‌اندازد
یک‌باره شور به دلم می‌افتد
وسط این جاده‌ی سنگلاخ
تا کی باید  لم بدهم در این صندلی
و تشنه‌‌لب
در انتظار تعمیرکاری ماهر باشم
تا یک‌هو پیدایش شود
دلش به حالم بسوزد
و بداند
این اتوموبیل شیک
چه مرگش شده که را نمی‌رود

واهه آرمن

تک نگاری

شعرها

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

تو رفته‌ای 

تو رفته‌ای 

سارا خلیلی جهرمی

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش