شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

از جان خیابان چه می‌خواهم که طولش را 

از جان خیابان چه می‌خواهم که طولش را 
در کادری یک‌طرفه به عکس می‌سپارم.
از جان درختان خیابان چه می‌خواهد عکس 
وقتی به مهر پوستش را بر پوست زمختشان می‌کشد 
و کسی فریاد می‌زند در آن: 
هر کس نشانی شما را بخواهد، باید از تراکم استخوان‌های من عبور کند.
از جان باد بزرگوار چه می‌خواهم که موافق گلوله می‌وزد؛
از جان سیل وفادار که با سران خیابان به مدارا؛
از جان کوچه‌ها وقتی صدا را تهِ گلویشان می‌اندازند زیر تپ‌تپ کفش‌ها.

بيانديش سال بی مهر!
بيانديش سال بی‌آبان تهران و خزر!
بيانديش سال بی‌سرباز!
وقتی ماه از شاخه پایین می‌آید،
وقتی ماه از نرده پایین می‌آید،
وقتی ماه از مژه‌های کودکی پایین می‌آید،
من مردی ایستاده‌ام در خیابانی با درختان يک‌طرفه.‌

لیلا مسکوک

شعرها

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

شاید زمان آن چای کم‌رنگی است 

الهام جهانبازی گوجانی

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

چیزی از من در تَنده‌ی پدر جا ماند

مایرام تکیه ای

باد سر میکوبد

باد سر میکوبد

فهیمه جهان آبادی

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

جاده‌ای سوخته مانده‌ست؛ و اخگرهایش

بابک دولتی