شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

با آن صدای پرشرار و سکرآگینت

...

با آن صدای پرشرار و سکرآگینت
مانند وهمی از خیالاتم گذر کردی
نوشیدمت لاجرعه و دیگر نفهمدم
تو با کدامین جرعه‌ات در من اثر کردی؟

من تکه سنگی بودم از روح زنی مرده
که در نبود کودکانش چشمه می‌زایید
تو رد شدی از رودهایش آب نوشیدی
تو رد شدی و چشم او را چشمه‌تر‌ کردی
هی رنگ دانه‌های غمگینم عوض می‌شد
در پیکر من زخم‌های کهنه گل کردند
از عطر تو رویید در من دختری تازه
خواب رسوبین‌ تنم را بارور کردی

پس ساقه‌های نورسی، از من دمیدند و
تا قله‌های رازناک قاف رقصیدند
تا خوشه‌های سالکی که خوب می‌دانند
این شاخه‌ی خشکیده را تو پرثمر کردی....

این شاخه‌ی خشکیده که یک روز سنگی بود
آن سنگ‌چخماقی که اخگر در نهادش داشت
یک روز آتش زد تمام کوهسارش را
وقتی به آتشدان ِ چشمانش نظر کردی

حالا مرا یاد تو دارد می‌برد با خود
یاد تو که در صخره‌های دور با من بود
یک تکه‌ام را در میان کوله‌بار تو ـ
جا ماندم و بردی و با خود هم‌سفر کردی...
 

سیده تکتم حسینی

تک نگاری

شعرها

دهان خونی

دهان خونی

بکتاش آبتین

«من چرا به دنیا آمدم؟»

«من چرا به دنیا آمدم؟»

احمدرضا احمدی

در ساعات معینی از شبانه‌روز

در ساعات معینی از شبانه‌روز

مظاهر شهامت

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا