...
در هوایی که آزاد نیست
از دم و بازدمِ دمکردهی نفسگیران
در جملاتی که در پی حروف گمگشته
سالها پیدرپی با دور تند پیر میشوند
در کوچه پس کوچههای تهران
که حافظهای دارد -قویا- در حال پوسیدن
در آلبومعکس،
که سرهای لبخندزنان بریده است
در همهی آن چیزهایی که زیست-جهان میگویند
چگونه میتوان نامش نهاد زیستن؟