شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش

...

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش
که زندگی نمی‌ارزَد به رنج و درد سرش
فقط که ریشه‌ی ما را نمی‌کَنَد از جا
به شاخه‌های شما نیز می‌خورد تبرش
خدا من و تو و او را نشست و قالب زد
برای این‌که ببالد به خلقتِ بشرش
چقدر آدم از او چوبِ بی‌صدا خورده
طبیعی است که چیزی نماند از اثرش
نمی‌شود که از این کوره راه برگردد
خراب کرده پلی را که بوده پشت سرش
سلام حضرتِ هجرت مرا ببر با خود
که زندگانیِ این‌گونه، آه، بر پدرش...

طاهره نوری

تک نگاری

شعرها

فروبارِ عیشِ وِلَرم

فروبارِ عیشِ وِلَرم

سیدعلی صالحی

رنگی بر دهان مرده ام بزن

رنگی بر دهان مرده ام بزن

فهیمه جهان آبادی

میدان

میدان

رضا ترنیان

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

درخت برف، که در باغ، برگ و بار ندیده

هادی خور شاهیان