شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش

...

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش
که زندگی نمی‌ارزَد به رنج و درد سرش
فقط که ریشه‌ی ما را نمی‌کَنَد از جا
به شاخه‌های شما نیز می‌خورد تبرش
خدا من و تو و او را نشست و قالب زد
برای این‌که ببالد به خلقتِ بشرش
چقدر آدم از او چوبِ بی‌صدا خورده
طبیعی است که چیزی نماند از اثرش
نمی‌شود که از این کوره راه برگردد
خراب کرده پلی را که بوده پشت سرش
سلام حضرتِ هجرت مرا ببر با خود
که زندگانیِ این‌گونه، آه، بر پدرش...

طاهره نوری

تک نگاری

شعرها

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

نشستم بی‌تفاوت روبه‌روی ماه در کافه

مهدی مهدوی

تا بوده

تا بوده

سیدعلی صالحی

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

ئەو ئەستێرانەی شان لە گوڵی کراسەکەم ئەدەن...!

شیوه عبدالهی

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سوار چرمه‌ای از مه رسیدی و صدا کردی...

سیده تکتم حسینی