شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش

...

گذشته‌ایم از اندوه و عیشِ مختصرش
که زندگی نمی‌ارزَد به رنج و درد سرش
فقط که ریشه‌ی ما را نمی‌کَنَد از جا
به شاخه‌های شما نیز می‌خورد تبرش
خدا من و تو و او را نشست و قالب زد
برای این‌که ببالد به خلقتِ بشرش
چقدر آدم از او چوبِ بی‌صدا خورده
طبیعی است که چیزی نماند از اثرش
نمی‌شود که از این کوره راه برگردد
خراب کرده پلی را که بوده پشت سرش
سلام حضرتِ هجرت مرا ببر با خود
که زندگانیِ این‌گونه، آه، بر پدرش...

طاهره نوری

شعرها

 از امید و ناامیدی

از امید و ناامیدی

عبدالعلی عظیمی

شب را که ورق بزنی

شب را که ورق بزنی

علیرضا ملک زاده

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

در خطبه‌ی بی‌نقطه‌ی کویر

فریاد ناصری

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی