شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

این‌قدر هست

این‌قدر هست که گاهی

فوجی اطلسی میان باغچه بدود

فکر کنم صبح شده، آمده‌ای

اما هنوز نیامدنت چای بریزد.

 

این‌قدر هست که گاهی

نشانه‌های میان کتاب‌ها را بردارم

بین واژه ریزه‌ها بگردم

و حروف نامت را به زبانی ناشناس هجی کنم.

 

این‌قدر هست که گاهی

دست در دست‌کش‌های نارنجی‌ات به خیابان بروم،

به زبری انارهای در پستو

و نرمی خرمالوهایی که منتظر برف موعودند، فکر کنم.

 

آن‌قدر هست

که این‌قدر دور نشده‌ای

تا رایحه‌ی گام‌هایت در خواب‌هایم نپیچد.

مهدی حسنی باقری

شعرها

رؤیایی آن سوی روزگاران

رؤیایی آن سوی روزگاران

نصرت‌الله مسعودی

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

روشنم کن شبیه سیگارت

روشنم کن شبیه سیگارت

امیررضا وکیلی

در باغ

در باغ

شاپور جورکش