شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آرمیده کنار دریا

موج

رد پایِ آمدن را پاک کرده است.

 

حالا هر چند تَنِ سنگ ها

در خَلسه ای گرم

تعلیق شده.

 

چهره شان، لحظه ای

 زیر آب می برد،

 باز پس می کشد.

 خواب

 از چشم می شوید.

 

بی خاطره

بین خواب و بیداری

رو به آسمان اند.

 

 دریا

در کنارشان، آرمیده

تَن به تَنِشان می ساید.

دست، روی صورتشان، نگه می دارد.

نفسشان را بند می آوَرَد.

 

خفگی.

خفگی.

 

رها می کند.

علی نجفی

تک نگاری

دلم می‌سوزد

دلم می‌سوزد

شهریار وقفی‌پور

شعرها

به صبحی دیگر

به صبحی دیگر

محمود معتقدی

آیینه می پرسد: چطوری؟!

آیینه می پرسد: چطوری؟!

بابک دولتی

آزارِ تازه

آزارِ تازه

محمدعلی بهمنی

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه