شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نمایشگاه انفرادی عکس

احساس می‌کنم
در بهترین دقایق این شام مرگ‌زای هم
هرگز نبوده قلب من این‌گونه گرم و سرخ1
یا قلب او چطور؟
در مرز سینه‌ی فراخ و ریسمان خِفت؟
از حق که نگذریم ولی
چشم‌های درشتی داشت
که حتماً لحاظ می‌شود
در پوشه‌ای با جلد آبیِ سرد.

من فکر می‌کنم
اثر نمی‌کند این ضربه‌ها به او
قلاب و تیغ و تیزی و تبر
ابزار چندگانه‌ی تزکیه و نُسُک
اثر نمی‌کند ضربه را مکرر کن
آن رشته را هم کمی خمیده‌تر از این‌یکی بگیر
یا گردن او را کشیده‌تر به‌سمتِ زمین...

احساس می‌کنم
آسان نمی‌شود این طناب را به دست‌وپایش بست
این پیکر واژگون مهیب را
بی‌دردسر نمی‌شود آویخت!
این نعره‌های عاجز الیم
این چشم‌های برآمده از خشم ... از ترس
این ضربه
این شاخ
این کالبد تارومارِ هارشده، بی‌ داغیِ درفش حمایل نمی‌شود!
این ضربه را دو پنجه جلوتر
جلوتر بزن...
و تیزی‌اش را دوبار اُریب‌تر.

(فولاد تیغه‌اش مرا به یاد کسی نینداخت
این دشنه‌ی اعلا
یا تصویر این دسته‌ی چوبی زیبا
مرا به یاد پرده‌ای شکارگاهی، آرشی، لَکنته‌ای، لُنگی، کمانی
آهوبچه‌ای که می‌دود    که می‌دود
و بعد «غبار سرخ از پیِ غبار سرخ
و این سهمِ نخستِ معصیت است»2)

فواره می‌شود بر آب خاکستریِ تشت
فواره می‌شود بر دست‌های خاکستریِ مرد
فرو می‌رود در جراحت تازه‌ی گوشت
چپ راست
چپ
راست می‌شود
فواره می‌شود بر کاشی‌های سفید
بر کاشی‌های هفت‌‌رنگ
بر لوزی‌های قالی قشقایی
و دختری که با ابروهای کمانی‌اش از کنار دار قالی گذشت
(مرا به یاد کسی؛ لیلایی با کوزه‌ی آبی، زلیخایی، تغاری، شیری، عفونتی در زیرجامه‌ی چرکی
یا دشنه‌ای با تیغه‌ی فولاد اعلا
با دسته‌ی چوبی زیبا
خون سرخی که می‌رود    که می‌رود
و این سهم پسین معصیت هم هست!)

حالا درست چهار ساعت است
آن هیکل واژگون که بی‌اراده به افق خیره مانده بود
آرام گرفته است در، تو بگو «چندین هزار چشمه‌ی خورشید بر زمین»
حتی به‌طور حتم در دفتری با جلد آبی و سبز
به خط ناخوشی نوشته‌اند:
بسم‌الله و خدا را شکر
مشدَسن، که چشم‌های درشتی هم داشت
حلال شد.

پی‌نوشت:
1. سطری از احمد شاملو
2. سطری از سیدعلی صالحی

 

با صدای شاعر بشنوید.

بهاره فریس‌آبادی

شعرها

سه شعر برای گرگ و ماه

سه شعر برای گرگ و ماه

محمود بهرامی

مجید عزیزی

همین که این در وامانده باز باز شود،

همین که این در وامانده باز باز شود،

محمود صالحی‌فارسانی

نجوا در باد

نجوا در باد

اقبال معتضدی