شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

 چلچراغ کنند سیاه چادرِ سرمستِ ایل را

...

 چلچراغ کنند سیاه چادرِ سرمستِ ایل را

برای تو از بیگانه ترین لب‌ها ها بوسه‌ی حلال بیاورند

سرخاب سفیدابت کنند

بنشانند روی گلیم‌های سرخ

تو خیره شوی به آینه دوزی‌های پیراهنت

بپرسی: تنهاییِ آدم ها از کجایشان پیداست؟؟

من حنایی‌های پیچ در همِ بی‌بی گل را نشانت بدهم

که سال‌هاست روی شانه‌اش نمی‌ریزد.

 

کِل بکِشَد آبادی

پا بکوبد

شمیمِ برخاسته از بی‌نهایتِ زمهریر

پولک‌های صورتت را کنار بزند

تو خیره شوی به آینه دوزی‌های پیراهنت

بپرسی: شکوفه‌های از دست رفته‌‌ی درخت

سبک می‌شوند که می‌افتند یا سنگین؟

من انگشتانِ شاخه‌ای را نشانت بدهم

که نابلدِ لطافتِ بهار است.

 

بروی از خودت

راهی‌ات کنند سمتِ خیالِ باغ‌های معلق

برایت خواب‌های روشن ببینند

مادرت کنند

تا به بلندای‌ آن کوه، تقدس به پایت ببندند

تو خیره شوی به آینه دوزی‌های پیراهنت

بپرسی: از اینجا تا چشم کار می‌کند خشکسالیست؟

من آبیِ دریاچه‌ای را نشانت بدهم

که هیچ وقت از خاطرِ قاب عکس پاک نخواهد شد.

منیر ولیزاده

تک نگاری

ضد شعر

ضد شعر

هادی محیط

شعرها

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

به آغوشت کشیدم تا بفهمی صبر یعنی چه

محسن حسینی

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

اگر  چاقو در پهلویم فرو کنند

علی اکبر جعفرزاده

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

رنج

رنج

علی زیودار