شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ماهِ فراموشکار

در من
زن‌های زیادی زندگی می‌کنند
که یک زن است
بلوطی بالابلند
که شیهه می‌کشد
در جاده‌ی بهبهان-شیراز
قهوه‌ی تلخ می‌شود
در اهوازِ فنجان‌هایِ قدیمی
صندلی‌های لهستانی
نازدارشیرینِ عاشقانه‌های کُردی
در شبِ تختخوابِ یک‌و‌نیم نفره
امشب در سر شوری دارم
کتابخانه‌ی ده‌جلدیِ کلیدر
مدار صفر درجه
جای خالی سلوچ
در زمینِ سوخته
نوری که عبور می‌کند از پرده‌ها
چشم‌هایت آه چشم‌هایت
لب‌هایی که امتناع می‌کند از سوار شدن
پیاده‌شدن از قطار
در دست‌هایت را تکان می‌دادی
سرت را برای خداحافظ بچرخان
در تابلو‌خطِ نشسته بر دیوار:
آن برفِ سنگین
جاده‌ها را بست
ماهِ فراموشکارِ من!

فرامرز سه‌دهی

تک نگاری

شعرها

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

تا بوده

تا بوده

سیدعلی صالحی

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

زنانِ اسطوره پیراهن ابریشمی می‌پوشند

علیرضا کرمی