شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

نوشتم برف

نوشتم برف
با دست‌های خودم نوشتم برف
تا با موهای تو برقصم در برف
که گم‌ شوم
 در شاخه‌های آن درخت خانگی اگر شد
چقدر باید هی دست تکان بدهم و
هی بروم/بروم تا آن دور
تا آن زمستان دوردست...
از اول باید می‌گفتم
که گذشته‌های این خیابان
پر از شیطنت‌هایی‌ست
که بوی دف و دایره می‌دهند هنوز
بوی دف و دایره.
چشم می‌بندم و
می‌روم

تا دور
دورتر
دورترین
این قرار آخر را
آن‌قدر ایستاده‌ام
که علف زیر پاهایم وحشی می‌شود و
به اندازه‌ی موهای تو بلند
بلندتر شاید
حالا بیا و
برایم دعایی بخوان
بیا و
دایره‌های زیر پوستم را تکان بده
تکان بده
که با حرف‌های تازه‌تری بخوابم در برف
و برف
چشم‌های کهن‌سال تو بود
که دیوانه و
دیوانه‌تر می‌کنند کوچه‌ها را

که بدوم
بدوم تا ریشه‌های آن درخت خانگی
بدوم‌ تا آن خیابان پر از دف و دایره
که بیرون بکشم
آن دست‌های گم‌شده در مرگ را
تا بروم/ و بدَوم
تا آن دور
تا آن دورتر
تا آن دورترین...
 

جلیل الیاسی

شعرها

کاج 

کاج 

ندا حاتمی

شاعر

شاعر

فریاد غفوری

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

آن زن که می‌خواند و برایش دست می‌زنند

کوروش رنجبر

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی