شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سفرنامه

این‌جا من
چه می‌کنم؟
مرده‌کِشی را
شکسته‌نردبانی هم کافی‌ست.
من گهواره‌سازم
من جاروکشِ آسمان
میراب زمینم.

سیر نمی‌شوم
از سیاحت دریا
از سفر در غروب و شب
با قایق ماه شکسته
بر دریایی از ابر
كه حیاط را بادبان می‌کشند.

سیر نمی‌شوم
از جادوی گربه‌ای
که‌ تا مگس را افسون کند
چانه می‌لرزاند و
«گَس گس» می‌کند.

حکمت این حرف
مانده‌ست با من
از روزها و سال‌های زندان:
سختی روزگار و شتاب عمر
نسبت عکس دارد
روز هرچه سنگین‌تر بگذرد
شتاب عمر بیش‌تر می‌شود.
پیر نمی‌شوم
از خنده‌خنده‌های بی‌بهانه‌ي بچه‌ها
چه بگویم پیرمرد! که چه شد و
از کجا
که چپ و راستمان جابه‌جاست؟
از یک جایی زندگی
بهانه‌ای جدی‌ شد.

بدتر از مرگ در سیاه‌چال
در سرسیاه زمستان
-بیرون: لای و لجن و برف سیاه
و درون: لحاف و دشک چرکین-
مگر این‌که می‌گذاریم
آهک‌سود و گونی‌‌پیچ ببرندش
عزیزی از عزیزان ما نبود؟

من
از این مرگ ذلیل
مرگ حقیر
خسته‌ام.
بذر زغنبوت را هم
هیچ بی‌مروتی
چنین چال نمی‌کند
که آدمی را
این روزها.

عبدالعلی عظیمی

شعرها

سه شعر از میثم مهر نیا

سه شعر از میثم مهر نیا

میثم مهرنیا

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

دلگیرم از تنهایی از شب کوچه‌گردی‌ها

مجید عزیزی

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

بین تمام نام‌هایی که به این‌جا رسیده‌اند

سریا داودی حموله