...
با کدام کلمه، واپس خزیدی؟
در کدام جمله، از پا درآمدی؟
ای جانِ بیبرکت!
تجسمِ کدام راز مگوست
که ریشهی درخت، میخشکد از غم؟
کلمات در سرگیجهها حل میشوند
من انسانم
و آدمی چه دارد در مواجهه با لشکر سرگردانی؟
در ولایت پریان
در رنگ آبی میخوابند
در رنگ آبی بیدار میشوند
این استخوان شرمگاهی مردینهایست از قرون و اعصار
که نگاه را پس میزند
میبینی؟
اینجا از رنج کلمات
به آهک و بوی تند ماهی پناه میبرند
و زوایای مثلث متساویالاضلاع
پناهگاه خوبیست.