شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تیمارستان

باید تمرین شادی می‌کرد
پس کاربنی برداشت و یک نرگس زرد را از رو مداد زد
نرگسِ آبی شد
همین کار را با پرستار از پشت شیشه کرد
زن، آبی شد
بعد صدا زد: دخترم!  دخترم!
دختر با یک لیوان آب و مشتی قرص آمد
گفت: زود باش بخور 

مرد چون آدامس کش آمد و چسبید به تخت
کاربن‌هاش از کار افتاد و همه‌چیز همانی شد که بود

لابد می‌خواهید بعدش را بدانید
اُکی!
پس منتظر باشید تا دیوانه از خواب ملائک برخیزد.

ستار جانعلی‌­پور

تک نگاری

شعرها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری

روایت چوبه

روایت چوبه

امین رجبیان

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین

چیزی نمانده از قلبت 

چیزی نمانده از قلبت 

مرتضی بخشایش