شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

گاهواره

گاهواره
چه راحت سرش را گذاشته خوابیده
که در آن عیسی مسیح با بیش‌ترِ صورتش می‌خندد
زمین پنج یا شش‌روزه است
آدم‌ها دیگر به‌راحتی می‌میرند که می‌دانند
روزی تو
بر شانه‌ی آن‌ها دست می‌گذاری و
از مرگ بیدارشان می‌کنی
اما
خیلی وقتست مرگ آسان شده و
زندگی سخت
چند نفر باید کمک کنند تا کسی بتواند لبخند بزند
چند نفرِ بیش‌تر باید کمک کنند تا کسی کسی را دوست داشته باشد
چندین نفر باید زیر بغل کسی را بگیرند
تا بتواند کلک خود را بکند
اما تو
کاری می‌کنی
مردم
از سیب
از تلفظ سیب
لذت ببرند
کاری می‌کنی که آدم‌ها
شیر آب را باز کنند
و ساعت‌ها به صدای آب گوش کنند
ساعت‌ها بنشینند و از صدای قلب کسی که دوستش دارند لذت ببرند
تو هر سال
همین ساعت به دنیا می‌آیی
و این‌قدر این کار را تکرار می‌کنی
تا تک‌تک چراغ‌های شهر
تا تک‌تک دانه‌های انگور روشن شوند
تا همه‌ عادت زشت مردن را کنار بگذارند
نگاه کن
این گهواره مثل بچه‌ای معصوم خوابیده
تو مثل خوشه‌ی انگور زیبایی
و مثل قرصی نان
دلگرم‌کننده
 

حسین شکربیگی

تک نگاری

نقش کتیبه ها

نقش کتیبه ها

ساتیار فرج زاده

شعرها

سفر به سرزمین رویاهایت

سفر به سرزمین رویاهایت

محمود معتقدی

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

امشب  خوابم را  عریان می‌کنم 

هوشنگ رئوف

در گلوگاه اصلی شکم

در گلوگاه اصلی شکم

رسول کاوه

برمانم ازین چریدنِ امن

برمانم ازین چریدنِ امن

راضیه بهرامی‌خشنود