شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

پله‌های چوبی این ویلای ساحلی

...

پله‌های چوبی این ویلای ساحلی
دندان‌های پوسیده‌ی پیرمردی است
که لبخند کبودش
بوی چراغ نفتی می‌دهد.

فصل‌ها چهارمیخ شده‌اند
و ما سال‌هاست
پشت بهار مانده‌ایم.

دارکوب‌ها
مغز درخت‌ها را خورده‌اند
و شاخه‌هایی که
زیر تیغ آفتاب می‌رقصند
لرزه بر شانه‌های جنگل می‌اندازند.

سایه‌ها
هراسان می‌گذرند
و هیچ کشور همسایه‌ای
به پرنده‌های ما ویزا نمی‌دهد
 

حسین نجاری

تک نگاری

شعرها

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

نه با تو زندگى از حال و روز زارش گفت

مهدی فرجی

هرگز در پیِ صندلی خالی

هرگز در پیِ صندلی خالی

قاسم آهنین جان

در خود فرو رفته‌ام

در خود فرو رفته‌ام

ربابه قصابان

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

بریده در هیجان نامحدود پا بریده‌تر موهایی بود

جلیل الیاسی