شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن

آه از این‌همه هجرتِ بی رفتن،
آه از این‌همه ظلمتِ بی‌چراغ،
آه از این همه عَزا، عَزا، عَزا...!

هذا... همه‌ی ما هلاک شدگانِ همین همهمه‌ایم،
فقط حرف... حرف... حرف...!
نترس
پنجره را نبند
پرده را کنار بزن
نگاه کن
همه‌ی آن‌ها همه‌ی ما هستیم
بی‌شباهت به یک واژه
به یک عبارت
به یک اتفاق...

عاشقانه‌تر این است که به یاد آورم:
وقتی تو نیستی
من به چه دردِ این چشمْ به راهْ ماندگان می‌خورم!؟

آه ای همان یک نفر
همان یک نفر...!

سیدعلی صالحی

تک نگاری

شعرها

پنجره

پنجره

فروغ فرخزاد

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

قدمت را بزن، نمی فهمند

قدمت را بزن، نمی فهمند

محمود صالحی‌فارسانی