...
زُل زده از چشم هایت چشم آهو باز هم
می پرد از پلک هایت بال کوکو باز هم
سینه ات اردیبهشت غنچه ی نارنج هاست
یک اِرَم میخواهمت از شوق این بو باز هم
پیچ و خم های تو را می دانم اما مثل قبل
گیر می اندازدَم بن بست گیسو باز هم
خنده هایت می پراند از سر فواره خواب
رو کن از هر گوشه ات یک مشت جادو باز هم
می سپیدد هر غزل تا دست و پا گم می کند
شاملویم می کند این طبع کم رو باز هم