شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

یک شعر

یکی نشسته و می‌شمارد روزهای تعطیل. و چیزی جانوری می‌سازد، چهره‌هایی جدید که در می‌روند از دستِ تقویم‌های باطله برای آتی. این‌جا، در روزهای بیکاری، یکی می‌خندد؛ یکی سرهای بریده‌شده را قالبِ خنده‌های گچی می‌کند، برای کالبدهای گرمِ گوشتی.
 

شهریار وقفی‌پور

شعرها

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

زیبایی‌اش را به خیابان می‌برم

سیمین رهنمایی

شغل تمام وقت

شغل تمام وقت

بکتاش آبتین

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

زمان بسته‌ست از رو باز هم امروز شمشیری

هادی خور شاهیان

بار امانت

بار امانت

امیررضا وکیلی

ویدئو