شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تو روز نیستی

...

تو روز نیستی، ای زرد زننده 
که بر ما
از تاریکی درونت می‌تابی!
تو شب نیستی،
ای سیاهی پیش‌رونده 
که خواب و قرار از ما ربوده‌ای!
تو چیستی
که رنگ‌ها را بیرون می‌آوری از اعتدال
و صلابت پوشالی تو بار خاطر ماست.
همیشه پیشانی خبر سرخ است
و رنگ خاطره گوگردی...
چگونه از بلا برهد سبز
وقتی شلیک می‌کنی گلوله به معنا
و راه می‌بندی به ساز و عطر و شراب
و ما 
به هر طرف که می‌دویم 
به درک کاملی از درد می‌رسیم...
ای جنگ!
بر خاکستر ما دست می‌افشانی پیش از وقوع
پای می‌کوبی بعد از وقوع
و کودکانمان را
کودکانمان را
کودکانمان را 
سه بار توبه می‌دهی پیش از مرگ.
 

زهرا حیدری

تک نگاری

شعرها

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی

من که مبهوت چنان قوی،  و رقص

من که مبهوت چنان قوی، و رقص

منصور اوجی

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

تراپی

تراپی

شقایق شاهرودی‌زاده