...
مثبت و منفی ندارد
گروه خونی
تمشک های وحشی
انگشت اشاره
به سمت بوته ای ست
که رگ می درد
حالا از گاو خونی
فقط خونش مانده است به تالاب و اسطرلاب
ساز و ناساز می کند
آتش انتهای چوب ، کبریت
انگشت سوز شود
که تنافر از فیلتر های نم برداشته
رسیده است به توتون لب تاتاری
شعاع دید
زاویه ی اسلحه با کدام پرنده
زاویه دارد
که زمین پُر است از پَر
آسمان
دولا پنج لا حساب می کند
بهشت و جهنم
بی رهگذری بهتر است از کلاغ جامگی
جامدات و نباتات
لباس عاریه به تن می کنند
لبخند درختان مصنوعی شود
به کارخانه ی چوب بری
تبر و اره
تیر و چراغ
اره و برق
برق از سرت پریده پرنده
برت دارد هوا
لای وحشی بوته های خوش طمع
آدم های وحشی
سگ های اهلی
زخم که بر دارند
شروع به لیسیدن دردهایش می کنند
مرفین سرایت کند به مخچه
که چه مرگت است
بین دوستی و دشمنی
زبانت نیش عقرب می گزد به متمایل
به خنجر
دمت را کج نکن
که کژدم جای دنیا ،
صحرا دیده است
به راه خودت برو
که کول از کوله عدم تمکین دارد
پرتقال ها خون را به رسمیت نمی شناسند
هرچند طعم شاتوت داشته باشد
گروه خونی ات را منفی بعلاوه مثبت من کن
دمی که تکان می خورد
خوش رقصی باد است
این جنازه ها را
این بوته ها، باد از باد تکان نمی دهد
حنجره ها قمپز در می کنند
در بشنود ، دیوار بترسند
فرو بریزد
حالا
از تمام خاطرات ذهنی
غم گوشهی فریزر انجماد می خورد
تمشک های وحشی
جا مانده اند از جنگل
آدم های اهلی بی لاک
بر دارند
که پشت سنگ پشت را مرگ کیسه می کشد
در حمام فین
فین و اشنوکرت را درست ببند
این اعماق آدم ها را
از ماهی تشخیص نمی دهد
بالا مرگ است و پایین
مرگ
من معتقدم ماهی های کپور سرخ
خون تو را مکیده اند
که تقاصت را در دور بسته مرگ
سرخ پس می دهند
از آدم های متعفن
به نم متنفرم
از فیلتر سیگار های نم کشیده