شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

اضطراب

خانه‌ات کجاست؟
در
شلیک تک شعاع خورشید
که قِلِق روز را می‌گیرد
شانه‌ات کجاست؟
که آفتابی و من
هنوز در حوالی شمع
گچی بدور تنم کشیده شب
از احتمال مرگی مشکوک حرف می‌زند
و من از ارتفاع گذشته پریده‌ام.

خانه‌ات کجاست؟
در انتظار صبحی‌ام
که از
امتداد شانه‌ات می‌گذرد
شانه‌ات کجاست؟

که راز سیب‌ها را میدانی
و جاذبه در هوای تو معکوس می‌شود
کاشانه‌ی شقایقی و شب
تناقض سکون و واهمه

خانه‌ات کجاست؟
از انجماد زمان می‌گویم
که تاخیر و تهی را توجیه می‌کند
شانه‌ات کجاست؟
سری
برای خوابیدن سرگردان
به انتظار لالایی انگشتانت
و موهات که می‌وزند و می‌وزند

خانه‌ات کجاست؟
که گیسوی ابر را پراکنده می‌کنی
که از احتمال باران
سکوت را
دیوار شانه‌ات کجاست؟
که تکیه
گاه‌گاهی بر آن دهم
که هق هق غربت گلو
بر بلندای آن
پر باز کند.

آرش خسروی فر

تک نگاری

شعرها

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

«به تو که عاشقت شدم اما شوهرت به زبان زیردریایی‌ها حرف می‌زد»

مرتضی بختیاری

مگس

مگس

علیرضا آبیز

دلت دلفینی ست

دلت دلفینی ست

شاهین غمگسار

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

کبود قبر بود و نبودم کنار خودم

فهیمه جهان آبادی