شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

ایثار

با موسیقی بی کلام از یک فیلم فلسفی
که شاید برای تو در سال ها بعد به یک فیلم کمدی تبدیل شود
کلمات را بر می دارم و کنار هم می چینم
برای پرسه زدن در آینده
برای تو که هنوز به این جهان غمگین نیامده ای و
مجبور نیستی
صبحانه ات را نصف و نیمه بخوری و تا غروب
برای زندگی بمیری

مجبور نیستی منتظرِ اتوبوس بایستی
و از ترس اینکه از کار اخراج نشوی چشم بگویی
مجبور نیستی اخبار ببینی
و حسرتِ سوار شدن ماشین آخرین مدل را
با خودت به گور ببری.

برای تو که هنوز نیامده ای
نمی دانی جنگ و عشق یعنی چه
گرسنگی و ترس یعنی چه
وطن و خانه یعنی چه

اما آن ها
سایه ات را پیش بینی کرده اند
شماره کفش هایت را پیش بینی کرده اند
حتی رنگِ چشم هایت را
شکلِ زندگی و مُردنت را

آن ها برای آمدنت
اسلحه های تازه‌ای را طراحی کرده‌اند
من اما برای تو
که هنوز از فصل ها و داروها چیزی نمی دانی
کلمه به کلمه رنج می کشم آیا این
فداکاری نیست؟

غفور ابراهیمی

شعرها

كازابلانكا‌(2)

كازابلانكا‌(2)

محمود بهرامی

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

از اتفاق چشم تو باران به من رسید

عادل سالم

دو شعر ازفریبا الله وردی

دو شعر ازفریبا الله وردی

فریبا اله وردی زاده

در باغ

در باغ

شاپور جورکش