شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

تکه‌های یپراهن

 

جز تکه‌های پیراهنت

هیچ نداشتم

امکان پذیرفتن کلمات نبود

باید می‌رفت

بلد نبود مشق بنویسد

خندیدم

گفتم زمان می‌گذرد

و ماه نزدیک‌تر نمی‌آید

باید رفت

 

تکه‌های پیراهنش را بوسیدم
و چاله‌های ماه را

با آن

پوشاندم

گریه کردم

و

تمام شد.

سیدمرتضی کاظمی

شعرها

برادر

برادر

امیررضا وکیلی

کلایه

کلایه

حامد بشارتی

اندوه انبوه

اندوه انبوه

دریا لیراوی

واگیری

واگیری

عبدالعلی عظیمی