شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

زبانِ مادری

به زبانِ مادری

در شکمِ مادرم بودم
پدرم قول داده بود به مرگ
پیش از آمدنم پیاده شود از قطار پیاده شد
کودکِ کار شدم دبستان رفتم
برادرم فلک شد
چوب را گرفتم از دستِ راستِ ناظم
پاهایِ برادرم را نجات دادم از مرگِ حتمی
بزرگ شدم ۲۸ ریشتر سکته کردم
روزی ۱۲ قرص مغزِ مرا خورد
فراموشی گرفتم یادم رفت
طبقِ اصلِ بیست‌و‌سومِ قانونِ اساسی
بگویم تفتیشِ عقیده ممنوع است
به میله‌ها اُفتادم
بر قطبِ شمالِ موزائیک‌ها نشستم
چشم‌هایم افتاد به دیوارِ روبه‌رو
به زبانِ مادری نوشته بود به یادِ کبوتر
«پاییز آمد در میانِ درختان/ لانه کرده کبوتر از تراوشِ باران می‌گریزد/ من با قلبی به سپیدیِ صبح...»
راه می‌روم به زبانِ مادری
از به آن خیابان از جوانمردی به عدالت
حرف می‌زنم با خودم از عوارضِ قرص‌هاست
سرم گیج می‌رود
شوخی‌ام گرفته باز می‌لرزد
دلم دستم باز
«سِر تِروشوون مُبارَی‌بادا
سرِ شاعر مِتراشِن مُبارَی‌بادا»
علامتِ تعجب را بیرون می‌گذارم از گیومه!
این شعر ۲۸ سطر دارد بشمارید.

فرامرز سه‌دهی

شعرها

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

آیا آن‌که در کوی الکل دست دراز می‌کند، به ماه می‌رسد؟

فرزین پارسی‌کیا

به قلم

به قلم

نگین فرهود

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

من که کسی بویی نبرد از چند و چونم

کبری موسوی‌قهفرخی

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

اینجا چه می‌کنی؟ گل غمگین سرخ من

فرزین منصوری