...
خیال میکردم عاشق به سرزمین خودم برمیگردم
با گلی که پژمرده نخواهد شد
برای موهای سیاه و وحشیِ تو
در باد
اگر کسی بهانهی روسری را میآورد
خیال میکردم
میتوانم برایش توضیح دهم روسری مانع میشود تا عطر موهای تو مزارع زعفران را سرشارتر کند
که بوی چای زعفرانی از سرخوشی پر شود
خیال میکردم
وقتی قرار شد که بمیرم
موهای تو در خیسیِ بعد از باران
یادم میاندازد که زندگی چقدر معطر و معصوم است
مثلِ خودم معطر و معصوم
در کوچه
قبل ازین که بمیرم