شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

رها کن از منِ بی‌ من، گره‌گره بدنم را

رها کن از منِ بی‌ من، گره‌گره بدنم را
ببر به آن تنِ سوزان تنانه‌های تنم را
مدام پیله تنیدم، قفس شدم، نپریدم
به خاکِ مرده سپردم هوایِ پَرزَدنم را
بِبُر به هیئت تابوت درختِ معجزه‌ام را
درختِ سایه‌بلندم، درختِ نارونم را
گواهِ عصمتم این بس که زخم‌خورده‌ی عشقم
زنی دریده، نه! گرگی دریده پیرهنم را
هنوز جادوی مستی به آتشم نکشانده،
به استخوان نرسیده، نسوخته کفنم را
شهاب‌وار گذشتم به خوابِ خسته‌ی اشباح
به بامِ عرش کشیدم خدایِ بی‌‌بدنم را
زبان به کام کشیدم، عنانِ حرف کشیدم
به دوشِ شعر کشیدم غزل‌غزل سخنم را
سکوت چیست؟ طنینِ صریحِ رویشِ یک تاک
ببر به نبضِ شکفتن طنین تن تننم را
شبیه بوفِ هدایت اسیر سایه‌ی خویشم
رها کن از منِ بی‌ من، گره‌گره بدنم را
 

مسعود آلگونه جونقانی

شعرها

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

عاشقانه به: فرهنگ، دار، هنر

شاپور جورکش

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

این حرف‌ها مناسبِ بَعد است

فرینوش عسگری

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

به پسر عموهایم گفتم نمی‌شود!

زینب حسن پور

بِالْفَحْلـَگی

بِالْفَحْلـَگی

جمال‌الدین بزن