مزورانه،
نه پادشاه فصلها،
که «پیران گمراه»
تکتک رندان را
از سطرسطر غزلها
بیرون کشاندند
کَتبسته
آنگاه دیوان را
سوختند ـ در تنورخانههای بلخ ـ
سپس
بر برگان رنگرنگ
پاکوفتند
گولوار و ملنگ
درختان را تکاندند
خندهساز، غافل
چنانکه نه انگاری
همان بهارِ بوده و هست
دم زمستانی و
اوهام زمهریریشان را
یکسر
بر صورت خودشان
تف خواهد کرد.