با تو پای زنی را
به شعر جهان باز میکنم
که محبوبِ رؤیاییِ
پادشاهان و فقیران
معلمان و ماهیگیران
و فرماندهان و سربازان باشد
و کلید صلح تمام جنگها را
در میان سینههایش پنهان
داشته باشد آفتاب
و تاکستان انگورهای قرمز را
با تو پای زنی را 
به شعر جهان باز میکنم
که صنعت سینما را ورشکست کند
اُسکار به شعری از او اهدا شود
و اُسکار شعر
با الگویی از او تراشیده شود
با شاخهی ارغوانی در دست
زنی که صنعت مُد را متحول کند
و مانکنها بر صحنه شعر بخوانند
با تو پای زنی را 
به شعر جهان باز میکنم
که قفل زندانها را 
با سنجاق سرش باز کند
و قفل غرور مرا
با سکوتش
زنی که صنعت شعر را
رونق بخشد
و به سخنرانی مردان سیاست راه یابد
و کاخ سرخ شعر را بنیانگذاری کند
زنی که هر که سر در
خمرهی شراب گیسوانش فرو برد
عمر جاودان یابد
و هیچگاه به خویش
باز نگردد