شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

مادیان پوشکین 

 
ای نعل وارونه‌ای رگ کشیده بر بغض! ای شادی سترون! ای سادگی گریزپا که در خلسه رنج، ذبح می‌شوی، بازگرد به ران‌های سفید سال‌خورده‌ام به شانه‌های کهنه‌ی صبح که از لای پلک‌های سربی‌ام  به‌دنبال خورشید است! بازگرد به شب‌های سرگردان اتاق به ستاره مغمومی که همراه تصویر تازه‌ی پیرهنم در حوض می‌افتد! بازگرد به شیهه‌ی سرانگشتانم به مادیانی که در شیب تنم می‌دود 
خاموش نمی‌مانم چون پرنده‌ای که در تشنج پوست پستوها پرپر می‌زند، بسان بطالت ساعت کوکی همسایه بر بستر استخوانی ارغوان‌ها که خون در پهلو می‌ریزد و آواز از کوچه‌ به گوش نمی‌رسد. نامت را بر شکل آیینه می‌نویسم
بر فراغت حادثه بر بدن خدایی که می‌میرد. نامت را بر جام‌ غضروفی می‌نویسم بر تفنگ مردانی که شلیک نمی‌دانند بر بالین چریک پیر جوانی که بوی ابر می‌دهد بوی اسب کهر، بوی حزن مرزها 
 نزدیک‌تر بیا آن‌قدر نزدیک که مادیانم برهنه شود گیسویم سیاه بلند شود؛ بلندتر از تهران تا گنجه. نزدیک‌تر بیا آن‌قدر نزدیک که تهران، بشود سن‌پترزبورگ من بشوم معشوقه‌ی پوشکین طویل با تفسیری مقدس کنار دوئل با توری سیاه بر چشم بسان بهمنی که از ریشه می‌گذرد فواره شود دستان ماه گلوله‌ها برگردند به پوکه‌ها پیامبران به گردن‌آویزها و تو گهواره شوی برای خواباندن سازها بر دیوارها و هزار مادیان این کتیبه در چشمانم  خواب شوند
 

بی‌تا ملکوتی

تک نگاری

شعرها

اعتراف می‌کنم 

اعتراف می‌کنم 

مظاهر شهامت

تلفن زنگ بزند

تلفن زنگ بزند

سارا مؤیدی

جای امن

جای امن

واهه آرمن

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

باد ديوانه‌وار می‌چرخد، روي دلواپسیِ شب‌بوها

فریبا حیدری