...
خيابانهای طهران بیتو با من راه میآيند
اگرچه دلخورند از تو ولی كوتاه میآيند
هوای ابری بهمن پر از حس همآغوشیست
بهسمت نيمكتها چند خاطرخواه میآيند
تو بودی کاش، محکم میگرفتی دست سردم را
كه اين رانندهها با سرعتی جانكاه میآيند
رها مثل نسیمی، رودها را آشتی دادم
چه دریاها که از طهران به بندرگاه میآیند
زنی با سايهاش در شهر میگردد بهدنبالت
ميان مردمی كه میروند و گاه میآيند
شگفتا بادها از روسری من چه میخواهند
كه سمت گيسوانم با بدوبيراه میآيند
نمیدانم که از قلب كدامين راه میآيی
كه يوسفها برای دلبری از چاه میآيند