شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

آهنگی که زمزمه می‌کنی

...

آهنگی که زمزمه می‌کنی
خانه را بزرگ می‌کند
جا باز می‌شود برای رقص
دریا راهش را باز می‌کند از بین ساختمان‌ها
و خود را می‌رساند پایِ پنجره

رقص
گرم و سوزان
جاری می‌شود در گرامافون طبقه‌ی پایین
و پیرزن همسایه
ورق می‌خورد با آلبوم‌ها

رقص
می‌پیچد در هوای ساحلی
و خاطره‌ی کبوترها از بام
به آفتاب کوچ می‌کند

رقص
محله را پر می‌کند و درختانِ هندسی پارک
تا اوج تماشا
جنگل می‌شوند
رقص
خورشید خسته‌ی غروب را
تا ساعتی بر شانه‌هایش نگه می‌دارد

کمی اگر بیش‌تر برقصیم
دریا بر تنِ شهر می‌بارد
و شالیزار
زیباترین آوازهایش را به سفره‌ها می‌رساند
کمی اگر بیش‌تر برقصیم
زمین
لباس هزارتکه‌اش را درمی‌آورد
بر مرزهایش مرهم می‌گذارد
و مهمانیِ بزرگ آغاز می‌شود

کمی اگر بیش‌تر…
می‌گویی دیر شده
می‌روی دریا را به خانه‌اش برسانی
خورشید را در آغوشت بخوابانی
شب می‌ماند و برنج سوخته
شهرِ خاکستری
و کبوتری که تا سحر خود را به پنجره می‌کوبد

مبین اعرابی

شعرها

گزارش یک جشن

گزارش یک جشن

ستار جانعلی‌­پور

آلما

آلما

صدرا یوسف زاده

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

جوان نمی‌شوی اما به یاد بیار که «بودی»

راضیه بهرامی‌خشنود

این بار برای خودم می‌نویسم

این بار برای خودم می‌نویسم

مرتضی بخشایش