شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سمتی نامعلوم

برای محمد رضایی‌راد
                                                       ... که مرا می‌داند!


راه‌ها
برای آنند که برویمشان

این را
نسیمی به من گفت
که همین امروز صبح
به موهایم آویخت
و از سَمتی نامعلوم می‌وزید
و دلم را لرزاند

اما به آن دهلیزِ سرخِ تپنده
اعتماد نکن
و همیشه کمی «هرگز»
در جیب‌هایت داشته‌باش

حتی آن که می‌گفت: «بی‌تو هرگز!»
فقط نمی‌دانست
باید ساده از تو بگذرد
یا
در تدارکِ وداعی باشکوه باشد.

هادی میرزانژاد موحد

تک نگاری

شعرها

ای دوریِ نزدیک

ای دوریِ نزدیک

هادی میرزانژاد موحد

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

منم شیرازِ شهرآشوب و در جانم چه محشرهاست

زری قهار ترس

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

دیر کردی پس چه شد؟ در من تب دلشوره‌یی‌ست

فرزانه میرزاخانی

ما غلامان حلقه به گوش 

ما غلامان حلقه به گوش 

نعمت مرادی

ویدئو

شعرخوانی سعید سلطانی

شعرخوانی سعید سلطانی

سعید سلطانی‌طارمی