شعرها

صوت ها

ویدئوها

کتاب ها

سمتی نامعلوم

برای محمد رضایی‌راد
                                                       ... که مرا می‌داند!


راه‌ها
برای آنند که برویمشان

این را
نسیمی به من گفت
که همین امروز صبح
به موهایم آویخت
و از سَمتی نامعلوم می‌وزید
و دلم را لرزاند

اما به آن دهلیزِ سرخِ تپنده
اعتماد نکن
و همیشه کمی «هرگز»
در جیب‌هایت داشته‌باش

حتی آن که می‌گفت: «بی‌تو هرگز!»
فقط نمی‌دانست
باید ساده از تو بگذرد
یا
در تدارکِ وداعی باشکوه باشد.

هادی میرزانژاد موحد

تک نگاری

شعرها

گُرگاس

گُرگاس

شقایق شاهرودی‌زاده

هرجا می‌روم 

هرجا می‌روم 

وجیهه نوزادی

سلام بر همپیاله‌های من 

سلام بر همپیاله‌های من 

یونس هدایت مقدم

سیم‌های یک بمب ساعتی

سیم‌های یک بمب ساعتی

گروس عبدالملکیان